تجمع پناهجویان افغانستانی مقابل سفارت آلمان؛
جمعی از پناهجویان افغانستانی مقابل سفارت آلمان در تهران ازدحام کرده و خواستار رسیدگی به امور پناهندگی خود به این کشور شده٬اند. این ازدحام پس از آن رخ داده است که آنها از طریق فضای مجازی مطلع شدهاند که سفارت آلمان در ایران به پناهجویان افغانستانی ویزا میدهد.
کد خبر: ۳۵۷۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰
همشهری، اما خارجی!
آنها از این خاک و خون هستند، بسیاری از آنها نه میتوانند عربی صحبت کنند، نه لهجه افغانستانی دارند و نه خط پاکستانی را میشناسند، با این حال و در غیاب یک برگه هویتی و ۱۰ عدد کد ملی، آنها در خاک خود، اتباع یا پناهنده محسوب میشوند.
کد خبر: ۲۷۵۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۳
کودکان کار ؛
بسیاری از آن کودکانی که پنجه فقر گلویشان را فشرده و برای کار راهی خیابانشان کرده بود، حالا با اجرای طرحی به نام «ساماندهی کودکان کار و خیابان» در مرکزی به نام "یاسر" در جنوب تهران به هم رسیدهاند.
کد خبر: ۲۱۹۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹
رونق رمالی و فالبینی در کوچکترین منطقه پایتخت؛
هیچکس نمیداند آنها این همه دانش و توانایی را از کجا آوردهاند. گویی تواناییهای آنها را پایانی نیست. بخت میگشایند. گره از کار باز میکنند. از آینده و گذشته خبر میدهند. میتوانند مهر و محبت بین زن و شوهر را افزایش دهند. زوجهای بیفرزند را صاحب فرزند کنند و خلاصه هیچ بیماری و گرفتاریای نیست که آنها از درمان و رفع آن ناتوان باشند و شگفتا که با این همه توانایی، اغلب این افراد گرههای کور بسیاری در زندگی خود دارند و کسی از خود نمیپرسد اگر این مردان و زنان به واقع چنین شگفتیای دارند، چرا در حل مشکلات زندگی خود اینگونه ناتوان هستند.
کد خبر: ۱۳۳۵۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰
دفن پسماندها در بیابانهای صفادشت؛
از پشت تپه خودش را به ما میرساند و میگوید «بار دارید؟» و ما که مثلا قرار است لجنهای صنعتی کارخانه روغنمان را در این بیابان چال کنیم گُل از گُلمان میشکفد و به عیوض که دستورویش سیاه است و لهجه افغانستانی دارد میگوییم چطور باید پسماندها را در این بیابان دفن کنیم؟
لودر اجاره کنید تا خاک بریزد رویش. نمیشود مثل بقیه آشغالها بماند...
کد خبر: ۷۶۱۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۱
گفتوگو با مادر شهیدان بختی:
برادران خودشان را پسر خاله معرفی کرده بودند. یعنی من با نام (سکینه نوری) خاله مصطفی (بشیر زمانی) و مادر مجتبی (جواد رضایی) بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان.
کد خبر: ۴۸۰۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم:
مصطفی آرام داخل قبر خوابیده، همسرش میخواهد مثل همیشه او را از زیر قرآن رد کند، قرآن را در میآورد و روی صورت مصطفی میگذارد، یک اتفاق عجیب... همسرش همانجا میگوید:«میخواستی نشانم دهی که شهدا زندهاند؟ اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی».
کد خبر: ۳۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۸/۲۸